۱۳۹۸/۱۲/۲۸

سوم

 وسط نوشتن گزارش درباره‌ی کرونا، ناخودآگاه نوشتم:«عشق و بهداشت کامل شخصی، متضاد هم‌اند.» مکث کردم، سرم را بالا آوردم و نگاهش کردم که چند قدم آن‌ورتر سرش در لپ‌تاپ‌اش بود، غرق در کار و به عادتی که خودش نمی‌داند گاهی زیرلب چیزی می‌گفت. 

عشق و بهداشت شخصی، متضاد هم‌اند؛ وقتی آب و نان و مهر و عشق و چهاردیواری را با هم قسمت کرده‌اید. وقتی هرشب در فاصله‌ی چند سانتی‌متری هم سر به بالش می‌گذارید و می‌خوابید. دست‌تان از پشت دیگری را در آغوش می‌گیرد، در حین رد شدن، لپ و کله‌ی آن یکی را می‌بوسید که تا خرخره سر در لپ‌تاپ و غرق در کار است. دست‌هایتان راحت به بشقاب دیگری می‌رود، گاهی کنار هم مسواک می‌زنید و صورت می‌شورید، شب چسبیده به‌هم روی کاناپه لم می‌دهید و سریال می‌بینید. 

هیچ‌کس هنوز جوابی ندارد که در آپارتمانی کوچک و یک‌خوابه با یک حمام و دستشویی دقیقا چطور باید آن کس را که مریض شده قرنطیه کرد! این را حتا برای اداره‌ی بهداشت شهر نوشتم و از آن‌ها پرسیدم و هنوز جوابی نگرفتم. ته دل‌ می‌دانم برای این‌که جوابی ندارند! به‌گمانم هر دو پذیرفتیم که این یکی اگر سراغ‌مان بیاید، هر دو باهم مریض می‌شویم و زندگی‌ و چهاردیواری‌مان تنیده‌تر از این است که یکی‌مان مریض شود و دیگری قسر در برود! 

فکر می‌کنم اگر این ویروس ۵ سال قبل آوار جهان شده بود، چقدر همه‌چیز برای ما خوفناک‌تر بود. من در اروپا، او این‌جا، دور از هم و در انتظار ویزا و کوفت و مرض. بعد ناگهان صبح پا می‌شدیم و می‌دیدیم مرزها بسته شد، پروازی در کار نیست، خودمانیم و چهاردیواری ساکتی دور از هم و تشویش، تشویش... 

چند روز پیش از خرید مایحتاج منزل با تدابیر امنیتی شدید برگشتیم، در پارکینگ، در ماشین وقتی هنوز حتا کمربند ایمنی‌ صندلی‌ را باز نکرده بودیم گفتیم «خب، این یکی مصیبت را هم با هم دیدیم»، بعد زدیم زیر خنده، قاه‌قاه خنده، سرها را نزدیک آوردیم و لب یکدیگر را بوسیدم، از ماشین پیاده شدیم و از صندوق کیسه‌های خرید را برداشتیم، دم در ورودی پارکینگ دستکش‌های لاتکس را درآوردیم و در سطل زباله انداختیم. در آسانسور دوباره همدیگر را بوسیدیم چون راستش عشق و بهداشت مو به موی شخصی، کاملا متضاد هم‌اند.

۵ نظر:

  1. چقدر دقیق شرح حال شد. من در "آلمان"، او "ایران"، دور از هم و در انتظار ویزا و کوفت و مرض. بعد ناگهان صبح پا شدیم و دیدیم مرزها بسته شد، پروازی در کار نیست، خودمانیم و چهاردیواری ساکتی دور از هم و تشویش، تشویش...

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ای وای :( خیلی خیلی متاسفم...چه وضع پیچیده سختی :(

      حذف